سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا! به تو پناه می برم از دانشی که بهره نمی دهد و از دلی که فروتن نمی گردد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

گروه اینترنتی انتظار یار

 پُــل آزمــایـــش

 قسمت پنجم

   قرآن نمونه‏ های دیگرى از امتحانات را بر مى ‏شمرد و بدون شک ذکر آن‏ها براى این است که همه انسان‏ها از گذشته‏ ها عبرت بگیرند و خود را براى موفقیت در امتحان و رسیدن به کمال آماده کنند تا مثل گذشتگان سقوط نکنند و شکست نخورند. در این میان قوم بنى ‏اسرائیل بهترین گزینه است؛ در روایت داریم شباهت شما به بنى ‏اسرائیل زیاد است و هر چه بر آن‏ها گذشته بر شما هم خواهد گذشت؛ یعنى تاریخ بنى اسرائیل در امت اسلامى تکرار خواهد شد. خداوند متعال پیشاپیش براى مسلمان‏ها داستان بنى ‏اسرائیل را ذکر مى ‏کند تا از لغزش‏هایى که آن‏ها داشتند عبرت بگیرند. درباره بنى ‏اسرائیل در قرآن داستان‏هاى زیادى بیان شده است. در اینجا به مثالى درباره امتحان‏هاى فردى و مثالى دیگر درباره امتحان‏هاى اجتماعى اشاره مى ‏کنم.

    یکى از امتحان‏هاى فردى که قرآن از بنى ‏اسرائیل نقل کرده است داستان بلعم بن باعور است. جا دارد که در این داستان خوب دقت شود؛ مخصوصاً کسانى که عنوان عالم به آنها اطلاق مى ‏شود باید بیشتر مراقب باشند. «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها»11. داستان کسى را براى مردم بخوان که ما آیات خودمان را به او دادیم. این آیات او را پوشش داد. ولى او مثل مارى که از پوست در مى ‏آید، از این پوسته درآمد. «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها»12، ما مى ‏توانستیم همین آیات را وسیله ترقى او قرار بدهیم، «وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ»، اما وى به زندگى دنیا علاقه پیدا کرد، دنبال هواى نفسش را گرفت و نتیجه این شد که کسى که مى ‏توانست مقامى نزدیک به مقام انبیاء پیدا کند، آن چنان سقوط کرد که قرآن او را به سگ تشبیه مى‏کند، «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ» فراموش نکنیم که ما هم در امت اسلامى، بلعم بن باعورهایى داریم و خواهیم داشت باید از این جریان عبرت بگیریم.

یک نمونه هم از امتحانات دسته جمعى بنى ‏اسرائیل نقل کنیم. خداى متعال هم ‏سخن خودش، یعنى حضرت موسى ‏علیه ‏السلام را دعوت کرد تا یک ماه از مردم کناره گیرى کند و در کوه طور مشغول عبادت شود. «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثِینَ لَیْلَةً»13 وقتى یک ماه تمام شد، خدا به او وحى کرد که ده شب دیگر نیز باید بمانى، «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ». اما در مورد این ده شب چیزى به مردم گفته نشده بود، چون باید در امتحان ابهامى وجود داشته باشد. روز سى و یکم مردم پیش هارون، جانشین حضرت موسى ‏علیه‏ السلام آمدند و از دلیل غیبت موسى سؤال کردند. بالاخره وسوسه اى در دل ینى اسرائیل افتاد که مبادا موسى به ما دروغ گفته و ما را رها کرده است.در این فاصله ده روز شخصى به نام سامرى فرصت را غنیمت شمرد و گفت نگران نباشید، من خدایى را که موسى به ما وعده داد و گفت بپرستید، به شما نشان مى ‏دهم.مردم هم فریب خوردند و طلاهایشان را آوردند و سامرى از آن‏ها گوساله‏ اى درست کرد و گفت: «هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسى‏»14 این خداى شما و خداى موسى است. مردم وقتى صداى گوساله را از آن مجسمه شنیدند در مقابل آن‏ به خاک افتادند و سجده کردند و گوساله پرست شدند. این امتحان الهى بود تا مشخص شود ایمان آن‏ها چه اندازه عمق دارد و آیا خداپرستى آن‏ها مطلق است یا مشروط به حضور حضرت موسى است.

اگر ایمان ضعیف باشد، پایه عقلانى و منطقى نداشته باشد، حساب شده نباشد و سطحى باشد با کمترین تردید نیز سست مى ‏شود و از بین مى ‏رود. با توجه به این داستان تکلیف ما این است که ایمانمان را عمیق و ریشه‏ دار کنیم، دلایلى منطقى براى صدق ادعاهایمان پیدا کنیم. ایمان‏هایمان آن چنان محکم باشد که درباره مؤمن فرمودند: «کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف»15؛ ما باید سعى کنیم ایمانى استوار مثل کوه پیدا کنیم تا به سرنوشت بنى ‏اسرائیل مبتلا نشویم و اگر چند روز دسترسى به پیغمبر و امام زمانمان نداشتیم و زمان غیبتى پیش آمد، ایمان‏مان متزلزل نشود.

حال، ما چقدر به ایمان‏مان، «ایمان» داریم؟ آیا واقعاً معتقدیم آنچه پیغمبر اکرم ‏صلى الله وعلیه وآله از طرف خدا آورده و آنچه امام حسین‏ علیه ‏السلام شب عاشورا فرمود و روز عاشورا انجام داد درست است؟ آیا واقعاً اعتقاد داریم براى اجراى حکم خدا انسان باید آمادگى داشته باشد طفل شیرخوارش را هم فداى دین کند؟ اگر ایمان سست باشد شهادت که جاى خود دارد، حتى اگر منافع انسان اندکى به خطر بیافتد راهش را عوض مى ‏کند. آیا گرفتن یک پست و کمى منافع مادى دلیل موجهى براى گناه و کفر است؟ «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»16، البته شما را آزمایش خواهیم کرد، همان طور که گفته شد این قانون استثناءناپذیر نظام الهى است.تصور نشود آزمایش فقط براى دیگران است و شیعیان آزمایشى ندارند. هر کس نزد خدا عزیزتر باشد آزمایشش سخت‏تر است؛ چون در آزمایش سخت است که انسان ترقى مى ‏کند و به کمال مى ‏رسد. اگر مى ‏خواهى ترقى کنى، باید امتحان‏هاى سخت‏ترى را پشت سر بگذارى، به اعتبار این که مسلمان و پیرو على ‏علیه ‏السلام و دوست امام حسین ‏علیه ‏السلام هستى بساط امتحان برچیده نمى ‏شود. ادعاهایى که مى ‏کنید، باید اثبات کنید؛ چه اندازه امام حسین ‏علیه ‏السلام را دوست دارید؟ با معامله حرامى که در آن ربا هست چه مى‏ کنید؟ بدون تردید امتحان، ضرورت تربیت الهى است و این وظیفه ماست که از جریانات تاریخى گذشتگان عبرت بگیریم و خود را براى امتحان‏هاى سخت‏تر آماده کنیم تا به وسیله آن ترقى کنیم. همین که خدا آدمیزاد را امتحان مى ‏کند، جاى شکر دارد. براى اینکه زمینه ‏اى براى رشد و ترقى و تکاملش فراهم مى ‏شود و مى ‏تواند بالا برود و پیش خدا عزیزتر شود تا امتحان نباشد، رشد و ترقى نیست. پس باید هرچه بیشتر، از تاریخ گذشتگان اطلاع داشته باشیم و نمونه ‏هاى بیشترى از آزمایش‏هاى آنها را بنگریم تا از آن نمونه ‏ها استفاده کنیم و خود را براى نمونه‏ هاى بیشتر و بالاترى آماده کنیم.

 

   پی نوشت ها :

    *  از بیانات آیت الله العظمی مصباح یزدی - قم ـ حسینیه شهدا – شب نهم محرم 1427

 

 نساء، 142

 8  نهج البلاغه، ص 287

 9 حجر، 33

 10 بقره، 34

 11 اعراف، 175

 12 اعراف، 176

 13 اعراف، 142

 14 طه، 88

  15 کافى، ج 1، ص 454

  16 بقره، 155

 

تهیه شده در گروه اینترنتی انتظار یار

 

 




منتظر کوچولو ::: چهارشنبه 85/1/9::: ساعت 6:12 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 36


بازدید دیروز: 205


کل بازدید :58864
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
منتظر کوچولو
دعا کنین به حرفایی که می زنم بتونم عمل کنم یا علی!
 
 
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<